اختلال مصرف غذای دوری جو / محدود کننده غذا (Avoidant/restrictive food intake disorder)
اختلال اجتناب از محدودیت غذایی (ARFID) ، که اخیراً به DSM-5 اضافه شده است ، در DSM-IV به عنوان یک اختلال خوردن یا یک اختلال خوردن در اوایل کودکی و کودکی شناخته می شود.
در این اختلال ، فرد از خوردن غذا اجتناب می کند یا مقدار غذا را محدود می کند تا نیازهای تغذیه ای برآورده نشود و در نتیجه وزن و انرژی زیادی از دست می دهد.
این اختلال در اوایل کودکی یا کودکی شایع تر است و می تواند تا بزرگسالی نیز ادامه یابد.
اختلال اجتناب محدودیت غذا (اختلال مصرف غذای دوری جو-محدود کننده )
اختلال مصرف غذای دوری جو/محدود کننده (Avoidant/Restrictive Food Intake Disorder) به صورت بی علاقگی آشکار به خوردن غذا، اجتناب بر اساس ویژگی های حسی غذا و نگرانی در مورد عواقب ناگوار غذا که منجر به ناتوانی در برآورده کردن نیازهای غذایی و یا انرژی مناسب می شود.
این اختلال با یک یا تعداد بیشتری از این نشانه ها همراه است.
۱-کاهش وزن قابل ملاحظه یا ناتوانی در رسیدن به وزن مورد انتظار یا کاهش رشد در کودکان،
۲-کمبود غذایی قابل ملاحظه،
۳-وابستگی به تغذیه روده ای یا مکمل خای غذایی خوراکی (برای حفظ مصرف غذای کافی، تغذیه تکمیلی ضروری است) و
۴-اختلال محسوس در عملکرد روانشناختی – اجتماعی.
این اختلال با نبود غذا، مسائل فرهنگی و رفتارهای بهنجار و متناسب با سن توجیه پذیر نیست و فقط در طول دورهی بی اشتهایی عصبی یا پر خوری عصبی رخ نمی دهد.
شواهدی از اختلال در نحوه ای که فرد وزن یا شکل بدن خود را تجربه می کند وجود ندارد.
معیارهای DMS-V
این اختلال به جای اختلال تغذیهی نوبوگی و اوایل کودکی DSM 4 آمده و آن را گسترش داده است.
اختلال در عملکرد روانشناختی – اجتماعی به معنای عدم توانایی مشارکت در فعالیت های اجتماعی عادی می باشد.
توصیف هایی از رفتار برخی افراد که به علت ویژگی های حسی کیفیت های غذا، خوردن خود را محدود یا از آن اجتناب می کنند.
شامل خوردن محدود، خوردن گزینشی، خوردن با استقامت، امتناع مزمن از غذا و هراسی غذا یا امتناع از خوردن مارک های خاص غذا یا تحمل نکردن بوی غذایی که توسط دیگران خورده میشود ، میباشد.
رفتارهای افرادی که حساسیت حسی زیاد مرتبط با اوتسیم دارند مشابه این رفتار ها میباشد.
معیارهای DMS-5 برای اختلال اجتناب محدودیت غذا
A. مختل شدن خورد (eating) یا خوراک (خوراندن، feeding)، (مثلاً، بی علاقگی ظاهری به خوردن یا غذا؛ امتناع از خوردن به علت ویژگیهای حسی غذا، مثل رنگ، بو، طعم؛ نگرانی درباره پیامدهای منفی خوردن)، که با عدم تأمین نیازهای بدن به مواد مغذی و یا انرژی به طور دائم نشان داده میشود.
و با یک مورد (یا بیشتر) از موارد زیرمرتبط است:
- ۱. کاهش وزن شدید (در مورد کودکان، اضافه نشدن وزن یا رشد ناکافی)؛
- ۲. سوءتغذیه قابل توجه؛
- ۳. وابستگی به تغذیه رودهای (وریدی) یا خوردن مکملهای غذایی؛
- ۴. اختلال شدید در عملکرد روانشناختی – اجتماعی.
B. این اختلال را نمیتوان به کمبود غذای قابل مصرف یا آداب و رسوم فرهنگی – اجتماعی که خوردن بعضی غذاها را نفی میکند نسبت داد.
C. فقط در هنگام ابتلا به پی اشتهایی یا پراشتهایی عصبی رخ نمیدهد و شواهد نشان نمیدهد که در نحوه تجربه فرد از وزن یا شکل بدن خود اختلالی به وجود آمده باشد.
D. اختلال روانشناختی یا جسمی دیگری توجیه بهتری برای آن نباشد.
سبب شناسی اختلال مصرف غذای دوری جو/محدود کننده
اختلالات اضطرابی، اختلال طیف اوتیسم، اختلال وسواس فکری-عملی، اختلال کاستی توجه/بیش فعالی، مادران مبتلا به این اختلال، اضطراب خانوادگی، سابقهی بیماریهای معدی-رودهای، بیماری برگرداندن معدی-مروی، استفراغ و مشکلات جسمانی دیگر از جمله عواملی هستند که در این اختلال نقش دارند.
درمان اختلال مصرف غذای دوری جو/محدود کننده
- درمان شناختی-رفتاری
سیر و پیش آگهی مصرف غذای دوری جو/محدود کننده
این اختلال اغلب در طفولیت یا اوایل کودکی ایجاد میشود و احتمال اینکه تا بزرگسالی ادامه داشته باشد وجود دارد.
اجتناب از ویژگیهای حسی غذا در دههی اول زندگی شکل میگیرد، که ممکن است تا بزرگسالی نیز ادامه یابد.
روند این اختلال نسبتاً ثابت و بادوام است، در صورتی که تا بزرگسالی ادامه یابد ممکن است با عملکرد نسبتاً طبیعی همراه باشد.
اطفال مبتلا ممکن است تحریک پذیر باشند و آرام کردن آنها هنگام تغذیه دشوار باشد یا ممکن است بی احساس یا گوشه گیر شوند.
مصرف غذای ناکافی برخی ویژگیها را تشدید میکند و مشکلات را زیاد میکند.
خلق و خو و اختلالات رشدی میتواند پاسخ دهی طفل را به غذا کم کند.
در صورتی که با تغییر مراقبت کننده این اختلال بهبود پیدا کرد، می توان به وجود آسیب روانشناختی والد یا بهره کشی و غفلت از کودک اشاره کرد.
شروع این اختلال در اطفال، کودکان، نوجوانان پیش از بلوغ، ممکن است با تاخیر در رشد آنها ارتباط داشته باشد .
سوء تغذیهی ناشی از آن بر رشد و توانایی یادگیری تأثیر منفی بگذارد.
افزایش استرس در مواقع مصرف غذا و موقعیتهای مختلف وجود دارد و عملکرد اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد.
این اختلال در کودکان نسبت به بزرگسالان شایع تر است.
بین شروع و بروز جلوههای بالینی آن فاصله ی زمانی طولانی وجود دارد.
مشکلات اجتماعی، هیجانی و جسمانی میتواند به عنوان راه انداز این اختلال باشد.